غافلگیر کردن، جا خوردن، انتظار نداشتن.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was caught off guard when they asked him to be the new chairman.
زمانی که آنها خواستند که او رئیس جدید شود غافلگیر شد.
When my boss told me he was raising my salary he really caught me off guard.
زمانی که رئیسم گفت حقوق من را افزایش میدهد، واقعاً مرا غافلگیر کرد.
We were all caught off guard when the teacher told us we were having a pop quiz.
وقتی که معلم گفت قرار است یک امتحان بیمقدمه داشته باشیم، همگی جا خوردیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «catch someone off guard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/catch someone off guard